خاطره شماره 1
دوشنبه, ۱۵ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۰۷:۵۹ ب.ظ
اولین روز شهردار شدن من (نا امید کننده و تلخ )
روزی که از آقای فرداد شهرداری را تحویل میگرفتم،ایشان اعلام کردند که دو میلیون فعلا در حساب داریم و از نظر ماشین آلات یک دستگاه ماشین آتش نشانی ،یک دستگاه ماشین خاور،یک دستگاه پیکان،یک بیل میکانیکی داریم که در زمان شکسته شدن لوله های آب کنده کاری میکند.با خودم فکر کردم که حالا خدا را شکر حقوق پرسنل این ماه را داریم.وقتی حسابدار شهرداری اعلام کرد که آقای شهردار فکر حقوق باش گفتم مگر در حساب نداریم،گفت دو میلیون ریال داریم نه تومان!!! انگار تمام دنیا بر سرم خراب شد ولی به خود گفتم برگشتی وجود ندارد.به لطف خدا باید جنگنده کار کنیم تا هم حقوق ها را بدهیم و هم کار ها را پیش ببریم واقعا هم همین طور شد چون خدا با ما بود..
روزی که از آقای فرداد شهرداری را تحویل میگرفتم،ایشان اعلام کردند که دو میلیون فعلا در حساب داریم و از نظر ماشین آلات یک دستگاه ماشین آتش نشانی ،یک دستگاه ماشین خاور،یک دستگاه پیکان،یک بیل میکانیکی داریم که در زمان شکسته شدن لوله های آب کنده کاری میکند.با خودم فکر کردم که حالا خدا را شکر حقوق پرسنل این ماه را داریم.وقتی حسابدار شهرداری اعلام کرد که آقای شهردار فکر حقوق باش گفتم مگر در حساب نداریم،گفت دو میلیون ریال داریم نه تومان!!! انگار تمام دنیا بر سرم خراب شد ولی به خود گفتم برگشتی وجود ندارد.به لطف خدا باید جنگنده کار کنیم تا هم حقوق ها را بدهیم و هم کار ها را پیش ببریم واقعا هم همین طور شد چون خدا با ما بود..
۹۳/۰۲/۱۵