خاطره 3
وقتی از ریاست جمهوری برگشتیم
قرار شد فردا خدمت آقای استاندار برسیم،شب منزل آقای فرداد در ساوه بودیم.پس از سرو شام مادر آقای فرداد گفت:این آقا کیه،پیر زن با صفایی بود،آقای فرداد گفت: ایشان قرار است جای من بیایید،مادرش گفت این کار را نکن،گفت چرا ؟
گفت آن کسی که تو را بعنوان شهردار معرفی کرد من نفرینش میکنم،مادر این نیز شما را نفرین خواهد کرد.آقای فرداد گفت خوشبختانه مادر ایشان به رحمت خدا رفته است.
صبح زود آن شب به استانداری مرکزی رفتیم،اقای استاندار به آقای مهندس شمس معاونت محترم عمرانی سپرده بودند که با من مصاحبه کنند.به دفتر ایشان رفتیم،رئیس دفتر ایشان به داخل رفتند و رسیدن ما را اطلاع دادند،ایشان آقای فرداد را خواستند و برعکس دفتر ریاست جمهوری زود از دفتر خارج شدند و مرا خواستند آقای مهندس شمس مرا در آغوش گرفت وگرم دستهایم را فشرد،اولین جمله ای که گفت: این بود،تیب شما که شهردار هست،سوابق شما را در جهاد سازندگی بررسی کردم،در معلمی هم که موفق بودی،اهل رزم هم که هستی پس مبارک است.آقای استاندار فرمودند :که از شما قاطعانه حمایت کنیم. انشاالله به زودی می آییم و معرفیت میکنیم.
خدمات و عملکرد های آقای طباطبایی هم چنان در شهر نمود دارد و شهروندان از آن بهره مند می شوند.ایشان با مدیریت شهری که داشت و با توجه به اینکه بومی و دلسوز شهر بودند زیرساخت های رشد و توسعه شهر را فراهم آوردند.و بنده ایشان را آیت الله هاشمی رفسنجانی یا سردار سازندگی شهر زاویه می دانم.