خاطره ه هشتم-قسمت آخر-آمدن ماشین آلات باعث مبهوت شدن خیلی هاشد
پس از تحویل گرفتن لودر دوباره به ستاد پشتیبانی رفتم اقای اسلامی نسب مرا دید قبل از احوال پرسی گفت گرفتی؟ گفتم بله گفت از کجا دادند گفتم از شرکت هپکو گفت خوب که هپکو زود راه انداخته!معمولا یک ماه طول میکشد تا تحویل دهند.گفتم رابطه مابا مسئولین اراک ستودنی است.خندید وگفت باید اینگونه باشد اگر میخواهید کار را به پیش ببرید گفت پس آخرین حواله را بنویسم گفتم نظر لطف شماست حواله گریدر رانیز به ستاد پشتیبانی جهادنوشت به انجا مراجعه کردم آقای شالباف گفت گریدر از ژاپن وارد کردیم در بندر عباس است حواله می دهم برو بیار گفتم کرایه ان باقیمت گریدر برابری می کند لطفا ازانبارهای اطراف تهران بدهید به مدیر فروش گفت در انبار داریم؟گفت یک دستگاه گریدر کوماتسو در انبار حکیمیه داریم بهتر است به اقای طباطبایی بدهیم.خدا خیرشان دهد حواله راگرفته وبه خدمت مهندس تجویدی در اداره کل راه وترابری استان تهران که صداقتش بر هیچکس پوشیده نیست جهت درخواست تریلر کمرشکن رفتم وقتی داستان گرفتن ماشین الات را برایش تعریف کردم اول تعجب کرد وبعدبسیار خوشحال شد ودستور حمل ان را از تهران به زاویه صادرکرد.وقتی به انبارحکیمیه رفتیم وکمرشکن وزارت راه را دیدند تعجب کردند وبه قدرت اجرایی شهرداری کوچکی چون ما پی بردند وبرای شیرینی تحویل این چهار دستگاه ماشین استراتژیک حواله سه هزار گل رز را جهت کاشت در محوطه انبار حکیمیه به اقای مرحوم حاج کاظم میرگلو در منطقه17 تهران صادر کردم تاکام جهادگرانی که با ما همکاری کردند شیرین شود.وقتی همه ماشین الات امدند مثل صدای توپ در کل شهرداریهای استان پیچید وهمگی مبهوت شدند.