خاطره یازده هم (قسمت دوم ) {مشهدی یحیی انسانی سرسخت ولی ولایت مدار}
پنجشنبه, ۵ تیر ۱۳۹۳، ۰۹:۳۷ ق.ظ
زمانی که در پشتبام بودم صدای بلندی شنیدم دقت کردم دیدم مشهدی است که به من می گفت بیا پایین. به پایین رفتم وزود سلام کردم گفت بالا چه کار میکردی؟ گفتم فکر خوبی دارم ابرو هایش را بالا کشید گفت سید احترام جدت نبود با این تیشه کارت تمام بود .من هم به خاطر اینکه نرم شود گفتم قبول دارم واز شما ممنونم.مرحله اول به خیر گذشت.به خدمت اقای استاندار رفتم عرض کردم اقا وقتشه معاون حقوقی شما یک هفته ا ی در زاویه مستقر شود تا بلکه گلوگاه را باز کنیم لبخندی زد وبا اختیار تام ایشان را فرستاد..............
۹۳/۰۴/۰۵