خاطره دهم (قسمت دوم ) حاجی در مخمصه
يكشنبه, ۱ تیر ۱۳۹۳، ۰۷:۴۱ ب.ظ
حاجی چک را در وجه شرکت ایران کمپرس کشید اقای طاهریان کمپرسی ها را سریع جهت اطاق گذاری درجاده مخصوص انتقال داد قرار شد بیست روزه تحویل دهند از این بابت بسیار خوشحال بودیم بعد از یک هفته حاجی زنگ زد با التماس که چک را خرج نکن حواله را قبول نمیکنند !گفتم نیا همانجا بمان پافشاری کن پول خرج شده ! نزدیک بود حاجی فدای اطاق کمپرسی ها شود . بعد از سه روز حاجی پیدا شد از دور سرش را تکان میداد امد بدون احوال پرسی گفت خدا خیلی رحم کرد با هزار مکافات حواله را پذیرفتند خدا را شکر کردیم هم ماشین ها صاحب اطاق شدند هم سر حاجی بی کلا نماند !
۹۳/۰۴/۰۱